سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
بهترین عنوانی که برا این پست به ذهنم اومد همین بود
اگه خدا قسمت کنه میخام دوباره برگردم.
دلم تنگه بودن اینجا بودددد شدید
اول بگم از دخملی که ماشالا خاااااانومی شده برا خودش(من تعریف نکنم کی تعریف کنه)
خودشو لوووووووس میکنه برام و حالا یادش اومده که باید هنوز نی نی باشه
اوه اوه بیدار شد
آشنا شدن با آدماي جديد
آدمايي كه تك تكشون منو به عنوان دوستشون ميدونستن
دوستايي كه با اينكه نديده بودمشون مهرشون بد جور به دلم مي نشست
خيلي هاشون تبديل شدن به دوستاي صميمي
خيلي هاشون بدون اينكه از خودشون اثر بزارن غيب شدن
خيلي هاشون كمرنگ شدن ولي خوشحالم كه هستن هنوز
خيلي هاشون هنوزم با مرام و با معرفتن و اگه ازم خبري نداشته باشن خصوصي جوياي حالم ميشن
ولي اين وسط يه مادر مهربون داشتم كه مث مادر واقعيم دوسش داشتم
ولي متاسفانه مدتيه ازش خبري نيست.
منم ي مدت بي وفا شدم و سرم به اسباب بازي جديدم گرم بود
وايبر و لاين اسباب بازي كه متاسفانه كاري كرد كه دير به فكر مادرم بيفتم.
ولي ديگه دير شده بود
مادر نتي خوبم
زرنازم. كجايي؟؟!!! خيلي نگرانتم دلم برات تنگه.
دکتر علی شریعتی »
قطره نوشت:
۱. عیدتون مبارک
۲. مرسی از دوستای خوبم که نگران حالم بودن من خوب خوبم فقط ی مدت نبودم و ی مدت دیگه هم نت زده شده بودم که باید کمی زمان بگذره تا دوباره دوستدار نت شم
درباره این سایت